کلبه عشق یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 17:20 :: نويسنده : بهار
دلم خیلی میخواست معنای عشق و دوست داشتن رو بدونه ! معنای غروب رو ! ولی کاش هرگز این آرزو رو نداشت ! هر غروبی زیباست جز غروب عشق چقدر شکستن بی صدا ! چقدر تحمل چقدر انتظار نشستن واسه فردا ! چقدر امید و دلخوشیهای الکی !!! وقتی میبینی عشق دروغه ! چراغش بی فروغه ! وفاش همینه !! واسه چی میخوای بمونی ! برو از این دنیا راحت کن خودت رو ! آسمون عشق ابری شده ! تماشا نداره ! مهر و وفا مرده اینکه دیگه حاشا نداره ! دلا سنگ ، هزار رنگ همش ریا و دو رویی ! پس کو تو دلها وفا ! کو ؟؟؟؟ پس عشق و عاشقی چیست ؟؟ بالاتر از اینکه بخوای جونت رو بدی ؟؟!! بسه بسه ... ای دل بیا بریم ... نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |